علت مرگ شمس تبریزی

مقدمه

شمس تبریزی، یکی از عارفان و شاعران برجسته قرن هفتم هجری، همچنان به‌عنوان یکی از شخصیت‌های مرموز و پرابهام تاریخ عرفان اسلامی مطرح است. داستان زندگی و مرگ او، با وجود گذشت قرن‌ها، همچنان موضوع بحث و تحقیق بسیاری از پژوهشگران و علاقه‌مندان به تاریخ و عرفان است. در این مقاله، به بررسی دو روایت اصلی درباره سرنوشت و مرگ شمس تبریزی خواهیم پرداخت و سعی می‌کنیم پاسخی مناسب به سوالات کاربران ارائه دهیم.

علت مرگ شمس تبریزی: روایت‌ها و اختلاف‌نظرها

بر اساس اطلاعات موجود، دو روایت اصلی درباره مرگ شمس تبریزی وجود دارد که هر یک دارای نقاط قوت و ضعف خاص خود هستند. در ادامه به بررسی این دو روایت می‌پردازیم:

1. روایت قتل شمس در قونیه

این روایت، که در برخی منابع تاریخی از جمله کتاب «مناقب‌العارفین» اثر احمد افلاکی آمده است، بر این باور است که شمس تبریزی به دلیل حسادت و دشمنی برخی از مریدان مولانا، به‌ویژه علاءالدین، پسر کوچک‌تر مولانا، به قتل رسیده است. این روایت به شرح زیر است:

الف. زمینه‌های حسادت و دشمنی

شمس تبریزی با ورود به زندگی مولانا، تغییرات زیادی در دیدگاه‌ها و رفتارهای او ایجاد کرد. این تغییرات باعث نگرانی و حسادت برخی از مریدان و نزدیکان مولانا شد. آن‌ها احساس کردند که شمس در حال کنترل مولانا و دور کردن او از مسیر اصلی‌اش است.

ب. شب قتل

بر اساس این روایت، شمس در یکی از شب‌ها به بهانه‌ای از خلوت با مولانا خارج می‌شود. در این فرصت، گروهی از مخالفان به رهبری علاءالدین، شمس را به قتل می‌رسانند و جسدش را در چاهی می‌اندازند.

ج. تدفین مخفیانه

پس از مدتی، سلطان ولد، پسر بزرگ‌تر مولانا، با یاری یاران محرم، جسد شمس را از چاه بیرون آورده و در مدرسه مولانا دفن می‌کنند. این روایت نشان‌دهنده عمق اختلافات و دشمنی‌ها در آن زمان است.

2. روایت غیبت و مرگ طبیعی شمس

برخی پژوهشگران روایت قتل شمس را ساختگی دانسته و معتقدند که شمس تبریزی پس از ترک قونیه، به‌صورت ناشناس به شهر خوی رفته و در آنجا به مرگ طبیعی درگذشته است. این روایت به شرح زیر است:

الف. ترک قونیه

شمس تبریزی پس از مشاهده حسادت و دشمنی‌های موجود، تصمیم به ترک قونیه گرفت. او با ترک این شهر، به دنبال مکانی آرام برای ادامه زندگی عرفانی خود بود.

ب. زندگی در خوی

بر اساس این دیدگاه، شمس به خوی رفت و در آنجا اقامت گزید. او به‌طور ناشناس و دور از هیاهوی قونیه به زندگی عرفانی خود ادامه داد و در آرامش و به دور از جنجال‌ها به مرگ طبیعی درگذشت.

نتیجه‌گیری

با توجه به اختلاف‌نظرها و نبود شواهد قطعی، تعیین دقیق علت مرگ شمس تبریزی همچنان نامشخص باقی مانده است. هر دو روایت، چه قتل و چه مرگ طبیعی، به‌عنوان بخشی از رازهای تاریخ عرفان اسلامی مطرح شده‌اند. این داستان‌ها نشان‌دهنده تأثیر عمیق شمس تبریزی بر عرفان و ادبیات فارسی است و همچنان به‌عنوان موضوعی جذاب برای پژوهش و بررسی باقی می‌ماند.

اگه حال کردی این پست رو با دوستات به اشتراک بذار:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *