چارلی کرک، فعال سیاسی محافظهکار و بنیانگذار Turning Point USA، در پیامهای متعدد خود خطاب به نسل Z (متولدین اواخر دهه ۱۹۹۰ تا اوایل دهه ۲۰۱۰)، یک مسیر جایگزین برای موفقیت را ترویج میکند که مستقیماً ارزش تحصیلات دانشگاهی سنتی را به چالش میکشد. او در کتاب خود با عنوان “کلاهبرداری کالج” (The College Scam)، دانشگاهها را به تحمیل بدهیهای سنگین و “شستشوی فکری” جوانان متهم میکند.
پیام اصلی او به طور خلاصه این است:
- دانشگاه برای همه نیست: به جز برای مشاغل تخصصی مانند پزشکی یا مهندسی، یک مدرک چهارساله دانشگاهی اغلب اتلاف وقت و پول است و تضمینی برای موفقیت شغلی نیست.
- مسیرهای جایگزین را در آغوش بگیرید: او جوانان را تشویق میکند که به جای رفتن به دانشگاه، مسیرهایی مانند کارآفرینی، یادگیری مهارتهای فنی و حرفهای، یا ورود مستقیم به بازار کار را برای کسب تجربه واقعی انتخاب کنند.
- اقتصاد مبتنی بر مهارت، نه مدرک: کرک معتقد است که بازار کار مدرن بیش از آنکه به “مدرک” نیاز داشته باشد، به “مهارتهای عملی” و “اخلاق کاری” نیاز دارد.
این دیدگاه با بخشی از نسل Z که نسبت به هزینههای سرسامآور تحصیل و آینده شغلی نامشخص بدبین هستند، همخوانی دارد.
بخش ۲: تحلیل پیمان امیدی (متخصص استراتژی کسبوکار و مدیریت)

پیام چارلی کرک را نباید فقط به عنوان یک موعظه سیاسی دید؛ این یک استراتژی کسبوکار و برندسازی شخصی بسیار هوشمندانه است که بر روی یک شکاف عمیق فرهنگی و اقتصادی دست میگذارد.
۱. استراتژی اول: هدفگیری “درد” اقتصادی یک نسل
- کرک به جای صحبت در مورد ایدئولوژیهای انتزاعی، مستقیماً به بزرگترین نقطه درد نسل Z ضربه میزند: عدم امنیت اقتصادی. این نسل با کوهی از بدهیهای دانشجویی، تورم بالا و بازار کار رقابتی روبرو است. وقتی کرک میگوید “برای موفق شدن نیازی به بدهکار شدن ندارید”، او در حال ارائه یک راهحل ساده و قابل فهم برای یک مشکل بسیار پیچیده است. این یک بازاریابی مبتنی بر مشکل (Problem-Based Marketing) کلاسیک است. او “دانشگاه” را به عنوان محصولی گرانقیمت و کمبازده معرفی کرده و “کارآفرینی و مهارتآموزی” را به عنوان جایگزینی بهینه ارائه میدهد.
۲. استراتژی دوم: ساختن یک “قبیله” از طردشدگان سیستم
- پیام کرک یک “سوت سگ” (Dog Whistle) برای تمام کسانی است که احساس میکنند سیستم آموزشی سنتی آنها را نادیده گرفته یا فریب داده است. او با حمله به نخبگان دانشگاهی و زیر سوال بردن ارزش مدارک، یک هویت مشترک برای گروهی از جوانان ایجاد میکند که احساس میکنند مسیر متفاوتی را میخواهند یا مجبور به انتخاب آن هستند. این کار، یک جامعه یا “قبیله” وفادار حول یک ایده مرکزی میسازد که یکی از قدرتمندترین تکنیکهای برندسازی است.
۳. استراتژی سوم: همسویی با آینده بازار کار (آگاهانه یا ناآگاهانه)
- فارغ از انگیزههای سیاسی، پیام کرک با یک واقعیت انکارناپذیر در بازار کار مدرن همسو است: اقتصاد به سرعت در حال حرکت به سمت مهارتمحوری (Skill-Based Economy) است. بسیاری از شرکتهای بزرگ فناوری (از جمله گوگل و اپل) دیگر مدرک دانشگاهی را به عنوان یک پیشنیاز اصلی برای استخدام در بسیاری از مشاغل در نظر نمیگیرند. آنها به دنبال پورتفولیو، نمونه کار و مهارتهای قابل اثبات هستند. پیام کرک، هرچند از یک دیدگاه محافظهکارانه، در عمل با این روند پیشرو در سیلیکونولی همجهت است.
بخش ۳: راهکار عملی (برای کسبوکارها و نسل Z)
برای مدیران و کسبوکارها:
- فرصت استخدام را از دست ندهید: بخش بزرگی از بااستعدادترین و باانگیزهترین افراد نسل Z ممکن است مدرک دانشگاهی نداشته باشند، اما مهارتهای عملی فوقالعادهای دارند. فرآیندهای استخدامی خود را بازنگری کنید و به جای فیلتر کردن بر اساس “مدرک”، بر اساس “نمونه کار” و “آزمونهای مهارتی” فیلتر کنید.
- برنامههای کارآموزی و مهارتآموزی داخلی ایجاد کنید: به جای جستجو برای یک فارغالتحصیل آماده، استعدادهای جوان و مشتاق را جذب کرده و مهارتهای مورد نیاز کسبوکار خودتان را به آنها آموزش دهید. این کار هم وفاداری بیشتری ایجاد میکند و هم نیروی کار را دقیقاً مطابق با نیاز شما شکل میدهد.
برای جوانان نسل Z:
- یک “پورتفولیوی مهارت” بسازید، نه فقط یک رزومه: فرقی نمیکند به دانشگاه میروید یا نه. زمان خود را صرف ساختن پروژههای واقعی، مشارکت در پروژههای متنباز، گذراندن دورههای تخصصی آنلاین و کسب گواهینامههای معتبر صنعتی کنید. چیزی برای “نشان دادن” داشته باشید، نه فقط برای “گفتن”.
- یادگیری مادامالعمر را بپذیرید: موفقیت شما به ۴ سال دانشگاه گره نخورده است. موفقیت شما به تواناییتان در یادگیری مداوم مهارتهای جدید در طول ۴۰ سال آینده شغلیتان بستگی دارد.
- شبکهسازی را جدی بگیرید: در صنعتی که به آن علاقه دارید، افراد را دنبال کنید، در بحثها شرکت کنید و سعی کنید از طریق کار داوطلبانه یا پروژههای کوچک، با متخصصان آن حوزه ارتباط برقرار کنید. اغلب اوقات، اینکه “چه کسی را میشناسید” به اندازه “چه چیزی میدانید” اهمیت دارد.